عزاداری و صبر در مصیبت از نگاه اسلام
فطرت انسان بر اين نهاده شده كه در هنگام از دست دادن محبوب، اندوهگين و در هنگام شادي او خشنود ميشود.(1) غالباً ايناندوه و شادي درونی از راه گريه و خنده نمود بیرونی پیدا میکند. دين مبين اسلام كه قوانين آن مطابق با فطرت انسان است،(2) بر اين امر صحّه گذارده و پيامبر گرامی اسلام(صلياللهعليهوآله) و اهلبیت مطهّر و صحابه آن حضرت در غم از دست دادن عزيزان خود غمگين ميشدند و گريه ميكردند كه موارد متعدد آن در متون شيعه و اهل سنت نقل شده است.(3) حال اگر شيعيان در مصيبت پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) عزاداري و گريه ميكنند به اين دليل است كه آنان محبوب شيعيان هستند و تار و پود وجودشان، با عشق و محبّت آنان عجين شده است. اين اظهار محبت در حقيقت ادای حق رسالت،(4) حركت اجتماعي بر ضد ظلم و جور و احيای شعائر دینی است. با این همه، وهابیان کوردل با استدلالهای بیاساس به مقابله با این مسئله پرداخته و شبهاتی را در فضای مجازی و غیرمجازی مطرح میکنند. میگویند در آيات قرآن و روايات، همواره توصيه به صبر در برابر مصائب شده و از بیتابی و ناشکیبی نهی شده است؛ پس اظهار حزن و عزاداري و جزع و گريه شيعيان براي حسين بن علي معنايي جز سرتافتن از فرمان خدا و توصیههای پیامبر اکرم ندارد! که در ادامه استدلالهای ما در رد این عقیده وهابیان بیان میشود.
نیاز انسان به تخلیه روحی و روانی
انسان موجودی اجتماعی و دارای افکار، احساسها، عواطف، حالتها و رفتارهای گوناگون است؛ وقتی با حوادث و پدیدههای اجتماعی مواجه میشود، واکنشهای احساسی و رفتاری متفاوت و متناسب با آن حوادث از خود نشان میدهد. سوگواری، بازتاب رویارویی با حوادث دردناک، رقتآور و غمناک است که از عواطف انسانی سرچشمه میگیرد و با رفتارهایی مانندگریستن و فریاد زدن به دلیل از دست دادن عزیزان همراه است. بدین ترتیب، گونهای تخلیه روحی و روانی صورت میپذیرد.
گونههای عزاداری
عزاداريهايی كه انجام مي شود گونههایی دارد كه در ذیل به آنها اشاره ميشود.
1. يكي از گونههای عزاداري، برگزاري مجالس براي دلداري و تسليت دادن به مصيبت زدگان و توصيه آنان به صبر و بردباری است؛ اين نحوه عزاداري كه در بين عموم مسلمانان رايج است، در راستاي تقويت اراده و ايمان و احترام به احساسات و عواطف بازماندگان انجام میشود و اسلام هم سفارش کرده است كه پس از مرگ مسلماني، ساير مسلمانان جمع شده و به بازماندگان تسلّي و تعزيت دهند و در آن مجالس براي از دسترفتگان از درگاه خداوند متعال درخواست آمرزش کرده و قرآن تلاوت و بازماندگان را به صبر و استقامت توصيه کنند؛ در اينباره روايات فراواني نقل شده است.(5)
از جمله امام صادق(ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «من عزّي مصاباً كان له مثل أجره من غير ان ينتقص من أجر المصاب شيئ»(6) كسي كه مصيبت ديدهاي را تعزيت دهد، از پاداشي به مانند پاداش او برخوردار خواهد شد، بدون اينکه از پاداش مصيبت ديده كم شود. روشن است كه با اين توصيهها، اين مصداق از عزاداری هيچ منافاتی با صبر و بردباري ندارد.
2. بزرگداشت ياد و خاطره از دسترفتگاني كه نزد مردم احترام خاصي داشتهاند؛ نظيرعلما، شهدا و... گونه ديگري براي عزاداري است. اين عزاداريها در راستاي بزرگداشت خاطره شهيدان، علما وانديشمندان كه با فكر وانديشه و با نثار جان خود جامعه اسلامی را حيات بخشيدند، برگزار ميشود؛ اين عزاداري، افزون بر آثار و ثواب تسلّي و دلداري بازماندگان، ثواب احترام به علم و عالم و شهيد را دربر دارد و نشان ميدهد كه آنچنانكه آنان در پيشگاه خداوند متعال ارزش دارند و از حيات و زندگي خاصي برخوردارند، نزد مسلمانان نيز از احترام ويژه برخوردار ميباشند: هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.(7)
3. نحوه ديگري از عزاداري وجود دارد كه داراي مرتبه بالاتري است، اين عزاداري ويژه انسانهاي بزرگ، يعني پيامبران و اوصياي آنها، بهويژه پيامبر اسلام و اهلبيت بزرگوار آن حضرت است.
عزاداري در هنگام رحلت و شهادت و شادي در هنگام تولّد آنان از ويژگيهايي است كه در پرتو آن درسهاي سازنده تربيتي و اخلاقي آموخته ميشود. امام علي(ع) فرمود: خداوند متعال براي ما پيرواني برگزيد كه ما را ياري ميكنند «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا»؛(8) براي شادي ما شاد و براي غم ما اندوهناك ميشوند.
در فرهنگ اسلامي احترام همه شهيدان لازم است. ولي برخي شهيدان مانند سرور و سالار شهيدان كربلا از ويژگيهاي خاصي برخوردارند كه براساس دستورات رسيده، هر سال در ايام شهادت آنان مجالس و محافل سوگواري برگزار شده و مراسم خاصي نيز اجرا مي شود. از اين رو نبايد اين مراسم را با عزاداري كسي كه پدر يا عزيزي را از دست داده مقايسه کرد و گفت: چون خداوند توصيه به صبر کرده بايد در عزاي ائمه اطهار(ع) چيزي نگفت و در مقابل هر آنچه ستمگران در طول تاريخ انجام دادهاند سكوت كرد و با سكوت خود رفتار آنان را امضا نمود. آيا روح دستورات اسلام با چنين برداشتي مخالف نيست؟!
عاشورا، حادثهای است که در زمان و سرزمین معینی رخ داده است. با این حال، همانند قرآن و دیگر احکام آسمانی، با غیب پیوندی جدا ناشدنی دارد. عاشورا، مفهومی آسمانی است که همواره در زندگی یک مسلمان جریان دارد. هرچند این حادثه در سال 61 هجری روی داده، ولی حصار زمان را در هم شکسته است و جاودانه شده است. بنابراین، یادبود آن، هر ساله با چنان شور و التهابی برگزار میشود که گویی هماینک رخ داده است و این تکرار هرگز از شکوه آن نمیکاهد.
یکی از عنصرهای اصلی در سوگواری سالار شهیدان، زنده کردن یاد و خاطره آن عزیز خدا و از سر گرفتن ماتم و مصیبت او است و دیگر عنصرها در پرتو همین یادکرد، به پایداری و پویایی فرهنگ عزاداری میانجامد. سوگواری عاشورایی، برقراری گونهای ارتباط عاشقانه با عاشوراییان و بازتابدهنده اصل تولی اهلبیت(ع) و تبرّی از ستمپیشگان گذشته، حال و آینده است.
با برپایی آیین عزاداری، شرکتکنندگان در آن از ستمکاری گروه باطل و مظلومیت سپاه حق آگاه میشوند. اگر این اهداف به نحو مطلوب پیاده شود، سرمشق گرفتن از نهضت آگاهیبخش امام حسین(ع) در جامعه، نهادینه میشود. در این حالت، محفلهای سوگواری به مکتبی برای آموختن درس پایداری و ستمستیزی تبدیل میشود. همزمان با آن، بینش دینی مردم، درباره مفهوم عدالت و آزادی در مسیر اصولی و ناب آن جهت خواهد یافت.(9)
عزاداری و صبر در مصائب
حال بايد ديد، گونههای مختلف عزاداری که به آنها اشاره شد، با سفارشهایی که در آیات و روایات به صبر و بردباري شده است، منافات دارد يا خير؟
اولاً؛ صبري كه در آيات و روايات به آن توصيه شده است اختصاص به صبر بر مصائب ندارد، بلكه صبر در تمام ميدانهاي زندگي مطرح است.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الصبر ثلاثهًْ صبر عند المصيبهًْ و صبر علي الطاعهًْ و صبر عن المعصيهًْ»(10)؛ صبر بر سه گونه است: 1) صبر در مصائب؛ 2) صبر بر بندگي(و طاعت خداوند)؛ 3) صبر در برابر معصيت(در مقابل شهوات و تمايلات نفساني و پرهيز از گناه).
ثانياً؛ صبر در هر مورد مصادیق خاص دارد؛ بايد ديد مراد از صبر در اين آيات و روايات چيست؟ و مصداق بيصبري كدام است؟ با نگاهي گذرا به آيات و روایات، اين نكته به خوبي به دست ميآيد كه مراد از بيصبري گريه و اشك و عزاداري نيست، بلكه مراد جزع و فزع و اظهار سخنان بيهوده و باطل در هنگام مصيبت و اظهار نارضايتي نسبت به قضا و قدر الهي است؛ چنانكه پيامبر اكرم در مصيبت فرزندش ابراهيم، در حالي كه اشكش جاري بود فرمود: «و انّا بك لمحزونون، تبكي العين و يدمع القلب و لا نقول ما يسخط الرب عزوجل»(11)؛ فرزندم! براي تو غمناك هستيم، چشم ميگريد و دل ميسوزد، اما چيزي كه موجب نارضايتي خداوند شود بر زبان نميآوريم. بعد از دفن ابراهيم در قبرستان بقيع، براي آن كودك آنقدر گريه كرد، كه اشك از محاسنش جاري شد؛ به آن حضرت اعتراض كردند، اي رسول خدا تو ديگران را از گريه منع ميكردي اكنون خود گريه ميكني؟ آن حضرت فرمود: «لا ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمهًْ و من لايرحم لايرحم»(12)؛ اين گريه خشم و نارضايتي نيست، بلكه گريه رحمت و رأفت است و هر كس رحم نكند، مورد رحمت واقع نميشود. معلوم ميشود آن عزاداري و گريهاي مخالف صبر است، كه از روي غضبناكي و نارضايتي بر قضاي الهي باشد، نه گريه سوز و عاطفي كه خود رحمت است و نشانه عاطفه و دل رحمي انسان ميباشد.
در نتيجه، اشك و گريه براي عزيز يا عزيزان از دست رفته هرگز مصداق بيصبري نيست، چرا كه اسلام هميشه واقعيتها را در نظر داشته و احساسات و عواطف انسانها را نادیده نميگیرد؛ مگر ميشود انسان در مرگ پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند، و سایر عزیزانش اشك نريزد؟ مگر از پيامبر صبورتر ميتوان يافت؟ با اين حال در مرگ فرزندش اشك ميريزد، قلبش ناراحت است، ولي بيتابي و نارضايتي نميكند.
حاصل بحث اینکه صبر و بردباري از اوصاف بندگان خوب خدا است و در آیات و روایات به آن توصیه شده است؛ اما برپائي مجالس يادبود و تجليل از فداكاريهاي شهداي عاشورا و صبر و شكيبائي اهلبيت(ع) در برابر ستمهاي دستگاه اموي، در قالب مجالس عزاداري و دستههاي سينهزني كه معمولاً آميخته با بازتابهاي اجتماعي بوده و باعث افشاگري و رسوايي ستمپيشگان اموي و اسلاف و پیروان آنان ميشود، هيچگاه از مصاديق بيصبري و پرخاش و اعتراض به مقدرات الهي نبوده و نیست و دلايل و شواهد کافی از قرآن و سنّت بر استحباب و يا لااقل بر جواز آن وجود دارد.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سبحاني، جعفر، بحوث قرآنيه في توحيد و الشرك، ص140.
2. روم، آیه30.
3. صحيح مسلم، ج4، ص1808، ح2315؛ صحيح بخاري، ج2، ص105.
4. شورا، آیه 23.
5. حر عاملي، وسائلالشيعهًْ، ج2، ص871.
6. نوری، میرزا حسین، مستدركالوسائل، ج۲، ص۳۴۸.
7. آلعمران، آیه 168.
8. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج44، ص287.
9. مجله شمیم یاس، نماد و سنتهای سوگواری عاشورایی، شماره 59، بهمن 1386، ص39
10. کلینی، محمد، کافی، ج 2، ص91.
11. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 79، ص90، ذيل روايت 43.
12. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 22، ص 151.